پروژه ها   Plattform-Projekte   مصاحبه شوندگان  منوچهر متّحده

Aus der REIHE MIGRATIONSGESCHICHTEN von Birgit Stegbauer  (mehr InterviewpartnerInnen)

آقای منوچهر متّحده، ٧۵ ساله: با شروع انقلاب اسلامی در سال ( ١٩٧٩) ١٣۵٧ در ایران و آشکارشدن افزایش آزار و اذیّت و تشدید فشار بر اقلیّت های دینی، آقای متّحده که در واقع اهل ایران بوده و اکنون شهروند اتریش می باشد تصمیم به ترک کشور گرفته و به همراه خانواده اش به کشور اتریش مهاجرت می کند. به همین دلیل چندان دور از ذهن نمی تواند باشد اگر بدانیم که ایشان معتقد به جدایی دین از دولت هستند.

از آنجائیکه درموطن اولیّۀ من یعنی ایران، تحصیل در خارج از کشور مزیّت بزرگی محسوب می شد در سال (١٩۵٩) ١٣٣٨ من تصمیم گرفتم که زادگاه خود یعنی تهران را ترک گفته و برای تحصیل به اتریش بیایم. در آغاز به مدّت یک سال در شهر وین در رشتۀ مهندسی مکانیک و الکترونیک به تحصیل مشغول شدم امّا این چیزی نبود که من می خواستم. بعداً به معماری روی آوردم و دورۀ تحصیلی بسیار موفّقی را در این زمینه پشت سر گذاشتم. در این مدّت پدر و مادرم همیشه مرا در زمینۀ مالی یاری می کردند. در ضمن من با  آرشیتکت هایی در اتریش و آلمان همکاری کرده و در عمل ودر طی کار با آنان مطالب بسیار زیادی در زمینۀ شغلی خود آموختم. در شهر وین با همسر خود آشنا شده و اوّلین فرزند دختر ما در همانجا به دنیا آمده است.

در سال (١٩٦٩ ) ١٣٤٨ ما همگی به ایران رفتیم. من به عنوان یک آرشیتکت دو دفترمهندسی ساختمان در تهران ایجاد و سفارشات کاری زیادی از جمله در زمینۀ شهرسازی و شهرک سازی دریافت کردم. در این رابطه من با  آرشیتکت های ایرانی، اتریشی و آمریکایی تماس گرفته وآنان  را به همکاری دعوت کردم. در آن سالها کشور ایران در همۀ زمینه ها سریعاً  در حال رشد وتوسعه بود. در این میان دانشجویان و روشنفکران با کمک مذهبی ها در فکر ایجاد دموکراسی در کشور بودند امّا در عمل انقلاب نادرستی به وقوع پیوست.

من بهائی* هستم و پس از انقلاب سال (١٩٧٩ ) ١٣۵٧و به تبعیّت از آن رشد و گسترش بهائی ستیزی و عدم تحمّل آیین بهائی** از سوی حاکمان جدید روزبه روز بیشتروبیشتر تحت تعقیب و فشار قرار گرفته و زندگی خود و   خانواده ام به طور فزاینده ای در معرض خطر جدّی واقع شده بود. در ضمن من نمی خواستم که دخترانم به مدارس آنجا رفته و در آنجا رشد کنند، چرا که برای من نابودی حقوق زنان در آینده ای نه چندان دور امری مسجّل بود. به این دلائل ما به طور موقّت ایران را ترک کردیم و دوباره به اتریش بازگشتیم. دلیل اصلی خروج ما از ایران تعقیب، آزار و اذیّت مذهبی بود.

من تصمیم داشتم در وین یک دفتر معماری ایجاد نمایم ولی به دلیل بحرانی که در آن زمان امور ساختمانی وساخت وساز درگیرش بود مانع از انجام آن گردید. در اتریش مدّت کوتاهی برای آرشیتکت های دیگر کار کردم. در این میان یکی از دوستان من که در شهر( Graz ) گراتس یک شرکت واردات ایجاد کرده بود پیشنهاد ایجاد شعبه ای از آن را در شهر Villach به من ارائه داشت. من پیشنهاد او را پذیرفتم و با ایجاد شعبه ای از آن شرکت در اینجا، من به شغل جدید خود یعنی تجارت فرش مشغول گردیدم. در سال (٢٠٠٠ ) ١٣٧٩ در زمینۀ تکنولوژی (فن آوری) یک شرکت ایجاد نمودم که در برخی مواقع ٧ تا ۸ نفر را در استخدام خود داشت که در آنجا مشغول به کار بودند. هم اکنون من بازنشسته هستم ولی دوباره به تجارت فرش بازگشته ام.

اگر من دورۀ تحصیلی خود در اواخر دهۀ پنجاه وآغاز دهۀ شصت و دوران پس از سال (١٩٧٩ ) ١٣۵٧ را با یکدیگر مقایسه کنم می توانم بگویم که تغییرات بسیار زیادی در اینجا به وقوع پیوسته است. این تغییرات تنها در زمینۀ مادّی نبوده است. در سال (١٩۵٩ ) ١٣٣٨ تنها چند سالی از خروج نیروهای متّفقین از اتریش می گذشت، در آن زمان بیزاری از خارجی ها در حدّ بالایی قرار داشت. وقتی که من در سال (١٩٧٩ ) ١٣۵٧ دوباره به اتریش برگشتم اوضاع طور دیگری بود. شرایط به لحاظ مادّی بسیار تغییر کرده و پروسۀ بین المللی و جهانی شدن تازه آغاز شده بود.

موقع خروج از ایران من فکر می کردم که ما به زودی دوباره به ایران باز خواهیم گشت و وضعیّت در آنجا تغییر خواهد نمود. به همین دلیل من تقاضای تابعیّت اتریش را نکردم. همسر من اتریشی بوده و هر سه دختر من مدّت کوتاهی پس از ورود ما به اتریش تابعیّت اتریش را به دست آوردند. نخستین تقاضای من برای گرفتن تابعیّت اتریش به دلیل کم بودن مدّت اقامت در کشور رد شد. در سال (١٩٨١ ) ١٣٦٠ مجدّداً برای دوّمین بار تقاضا کردم و این دفعه با پادرمیانی و وساطت شهردار وقت آقای Mörtl در نهایت موفّق به گرفتن تابعیّت اتریش شدم. اتریش مدّت زمان بسیاری است که به وطن و یا خانۀ دوّم من تبدیل شده است.

از نکات مثبت و برجسته ای که در اتریش وجود دارد این است که هر کسی می تواند آزادانه افکار خود را اعم از سیاسی، مذهبی و یا غیره بیان نماید. این موضوع بسیار جذّاب و خیره کننده ای است. دموکراسی، لیبرالیسم و سبک تفکّر لیبرال و آزاد برای من بسیار مهم می باشند. یکی دیگر از نکات مثبت در اتریش جدایی دین از سیاست می باشد. در سراسر جهان باید دولت های غیرمذهبی و سکولار برقرار شوند.

من شیفتۀ ایدۀ اتّحادیۀ اروپا هستم. اتّحادیۀ اروپا صلح و آرامش را به اروپا بخشیده است. برای من به عنوان یک بهائی اتّحادیۀ اروپا می تواند یک مدل کوچک  برای صلح در ابعادی بزرگ و جهانی باشد. ما بهائی ها معتقدیم که کرۀ زمین به مثابه سرزمینی است که همۀ انسانها شهروند آن هستند. ما در عین حال باور داریم که این وحدت و یگانگی  باید وحدت در کثرت، تنوّع و گوناگونی باشد.

ناسیونالیسم و ملّیت را باید  فراموش کرد. به نظرمن نباید در وسائل ارتباط جمعی  ملّیت و کشور زادگاه کسانی را که مرتکب خطائی می شوند را دقیق و صریح  بیان نمود. این کار به هیچ عنوان درست نیست. لزوماً نباید نوشته شود: " یک نفر غریبه یا خارجی  به دو خانه درVillach  دستبرد زده است" . به جای این جمله می توان نوشت:" دو خانه در Villach مورد دستبرد واقع شده است".

در عوض میتوان این ایدۀ  آئین بهائی یعنی "وحدت در تنوّع و گوناگونی" را در مدارس به کودکان آموزش داد. باید دورۀ آموزشی جدیدی برای آموزش انترناسیونالیسم  و جهانی فکرکردن به وجود بیاید. ملیّت و تعلّق به یک گروه مذهبی دیگر مطلبی غریب و ناآشنا نبوده و نیست، بلکه چیزی است که شاید من میتوانم از آن چیزی تازه یاد بگیرم، چیزی دیگر ورای آنچه که دارم.

 (٢٩. ٠۵. ٢٠١٣ ) ۸ خرداد ١۳۹۲

یادداشت سردبیر:

*آئین بهائی از ادیان نوین جهان می باشد. بین ۵ تا ۸ میلیون نفر در بیش از ٢۳۵ کشور جهان خود را پیرو این آئین می دانند، از نظر پراکندگی جغرافیائی ادیان در دنیا در کشورهای مختلف جهان پس از مسیحیّت این آئین دوّمین دین جهان شمرده می شود. آئین بهائی بین اواسط تا اواخر قرن نوزده میلادی  در ایران و توسّط شخصی به نام بها الله بنیان گذاشته شده است (منبع: دانشنامۀ بریتانیکا ). آئین بهائی با بیش از ۳٠٠٠٠٠ نفر جمعیّت بزرگترین اقلیّت دینی در ایران می باشد که شدیداً تحت فشار، پیگرد و آزار و اذیّت قرار دارند. بهائیان در بیش از ١٨٠ مکان در اتریش زندگی می کنند و دارای ١٩ محفل روحانی محلّی و یک محفل روحانی ملّی می باشند.

**برابری حقوق زن و مرد؛ وحدت عالم انسانی با وجود تنوّع وگوناگونی؛ غلبه برافکار متعصّبانه در زمینه های مذهبی،اجتماعی، سیاسی، نژادی و قومی وملّی از هر نوع آن؛ انتخاب یک زبان به عنوان زبان ارتباطی جهانی در کنار زبان مادری؛ از میان برداشتن ثروت بیش از حدّ وانبوه و براندازی ونابودی فقر؛ انطباق وتوافق کامل دین و علم؛ تشکیل یک دولت و یک دادگاه جهانی با قدرت تصمیم گیری و اجرائی احکام وقوانین؛ ایجاد وبنیادگذاشتن صلح جهانی.   

 

           

To top