مهاجرت  نابرابری های اجتماعی یا تفاوت ها و اختلافات فرهنگی ؟ اینتگراسیون* و مولفه های تعیین کنندۀ سیاسی

 ربه کا  اهرت                                                                                      چکیدۀ مطلب                 

Ehret Rebekka ربکا اهرت در مقالۀ خود در طی یک  گفتمان فلسفی  و سیاسی در مورد مهاجرت واینتگراسیون

در کشور سوئیس به توصیف و تشریح  چگونگی محقّق شدن یک مدل راهنمای سیاسی در شهر بازل و اطراف        ( Stadt ـ Basel Kanton )  آن پرداخته و یک ارزیابی انتقادی از مجموعۀ سیاست ها و اقدامات انجام شده در این راستا ارائه می کند. او می گوید:

در مورد اینتگراسیون بیش از هر چیزی این پرسش مطرح می شود که چرا امروزه هنوز هم سرسختانه ، تعلّقات  فرهنگی به عنوان یک عامل رایج ، مانع و بازدارنده در رابطۀ با  اینتگراسیون   تلقّی می شود. چرا در حال حاضر این موضوع بدون توجّه به شرایط تبعیض آمیز ساختارهای سیاسی ، حقوقی ، قوانین ، مقرّرات و احکام اجرائی موجود در رابطۀ با پذیرش و صدور مجوّز برای بیگا نگان اعم از زن و مرد و جدای ازهمۀ اینها مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد؟ مطالعات متعدّ دی در سوئیس به وضوح نشان داده است که بسیاری از مسائل و مشکلا ت اجتماعی که اتباع خارجی با آنها مواجه هستند در ارتباط مستقیم با شرایط و سیاست های اعمال شده ، قوانین و مقرّرات موجود قرار دارد ( 2000.al et Chaudet ). پرسش دیگر این است که چرا بعد از یک دورۀ کوتاه اعتراض و مقا بله با این نگرش که به نمونه های مختلف اختلا فات فرهنگی تکیه دارد و تأکید بر این نکته که در بررسی این موضوع باید به تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی موجود در جامعه توجّه نمود، می بینیم که هنوز هم دراین زمینه تئوری های  قدیمی مدّ نظر بوده و به آنها عمل می شود؟ این دو دیدگاه کاملاً متفاوت و متناقض با یکدیگر یعنی "اینتگراسیون" که به نوعی بیانگر یک جامعۀ پایدار و با ثبات ،هماهنگ ، دارای هارمونی و تعادل اجتماعی است و دیدگاه متقابل آن که نشانۀ  سیستمی اجتماعی است که موجودیّتش در خطر بوده ، در معرض فروپاشی قرار داشته ، مناسبات ناهنجاری در آن حاکم بوده و  تنش و درگیری از مشخصّات بارز آن میباشد ، تنها در ارتباط با یکدیگر قابل بررسی می باشند. مطالعات انجام شده در زمینۀ تضادها و اختلافات نشان می دهد که نیروی محرّکۀ  حاصل از تقابل این دو دیدگاه  در اثر به چالش کشیده شدن تضادها و اختلافات ( 1997  Heitmeyer  ) در واقع می تواند تعادل و ثبات اجتماعی را در یک جامعۀ مدرن تضمین کند. در ضمن این تحقیقات نشان می دهند که نیروی محرّکه و پویای حاصل از تقابل این دو دیدگاه در شهرهای مختلف سوئیس در واقع بسیار بیشتر از آنچه که قبلاً تصوّر می شده است می باشد.                  ( 2000 Stienen /Karrer / Ehret / Wimmer ) . به دلیل طرح ، تهیه و اجرای یک الگو و مدل راهنما و آینده نگر برای هماهنگ شدن ، جا افتادن در جامعه و یافتن جایگاه خویش درآن  در ارتباط با مهاجرین ، شهر بازل همچنان به عنوان شهری پیشرو و پیشگام در این زمینه مطرح می باشد.امّا دلیل اصلی  پیشگام بودن این شهردر این است که در پشت این طرح و الگو بحث و گفتگوی انتقادی در رابطۀ با این پرسش اساسی مطرح میشود که چگونه  می توان اعضای یک جامعه را در مقایسۀ با " آن دیگران " در طی این بحث ها و گفتگو ها تعریف و تعیین کرد. اینکه در سال های اخیر گام هایی به عقب در جهت مخالف برداشته شده است نتیجۀ منطقی سیاست های مبتنی بر حفظ قدرت و منع ، تحریم وجلوگیری از گفتگو در این زمینه است. طبقۀ مسلّط حاکم حتّی ازمجموعۀ اطّلاعات جمع آوری شده در زمینۀ وضعیّت اجتماعی ،افکار، تصوّرات وایده های مربوط به هم در این زمینه یعنی در بارۀ "دیگران"      ( 67 .S ,1999 Wolf ) در جهت ابقای وضعیّت تثبیت شده و دیرینۀ حاکم استفاده کرده و با استناد به آنها  خواسته ها، موقعیّت و حقّ وحقوق برتر خویش را حفظ می نمایند.  حفظ این وضعیّت تثبیت شدۀ حاکم  بخصوص در زمان بحران های اقتصادی پراهمیّت تر از مواقع دیگر است.( 2011 Hövermann und Krüpper ,Zick ) . وضعیّت تثبیت شده و دیرینۀ حاکم که به ریشه و تبار خونی استناد کرده و تنها آنرا دلیل تعلّق به کشور یا دولت ملّی می داند حتّی در زمان وجود بحران های اقتصادی نیز اجازۀ هیچگونه بحث وگفتگویی در این مورد نمی دهد. در طیّ دورانی که حتّی مطمئن ترین سرمایه گذاری ها دیگر به هیچ عنوان دارای امنیّت نبوده و هیچ تضمینی برایشان وجود ندارد ، نرخ پرداخت مالیات خانواده های متوسّط ازمیلیونرها، عاملین  و مسّببین بحران های مالی و اقتصادی بیشتر بوده و به راحتی با همان شگرد های مشخّص قدیمی وبا استناد به پیوند ها و ریشه وتبارخونی که اساسا" نباید مورد   

*  هماهنگ شدن و جا افتادن در جامعه و یافتن جایگاه خود در آن    

سوال قرار گیرد، شکست ها ، عدم لیاقت و کارآیی خویش در ادارۀ امور را وارونه جلوه داده و به عنوان اعمالی موفّق و درخشان عرضه می کنند. اینها نماد های مشخصّی هستند که  احزاب محا فظه کار و پوپولیست از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده  می کنند. تنها به این ترتیب می توان فهمید که چرا بعد از تصویب  قانون اینتگراسیون در شهر بازل در سال  ٢٠٠٧ یعنی ده سال پس از انتشار برنامۀ دولت در این زمینه که اینتگراسیون را مسئله ای فردی بر اساس نیازها و احتیاجات فرد در جامعه بدون فداکردن و دست برداشتن از شخصیّت فردی خویش ، سعی وکوشش افراد برای یافتن استقلال ، تثبیت عدم وابستگی و احقاق حقوق برابر خود در همۀ زمینه ها دیده و ارائه میکرد ، اکنون بناگاه  دوباره آنرا در قالبی دیگر یعنی به صورت دسته جمعی و عمومی بدون در نظر گرفتن شخصیّت و خصا ئل افراد و نیازهای متفاوت آنان ، خواهان این است که همۀ افراد  شخصیّت وجودی خویش را به فراموشی سپرده  وتمامی ویژگی ها و خصوصیّات تثبیت شده و دیرینۀ موجود و حاکم در جامعه را بپذیرند. من هنوز هم بر این عقیده هستم که مهاجرین را نباید به صورت جمعی وعمومی وادار به صرفنظر کردن ازشخصیّت و وجود خویش کرده و مجبور به  پذیرش  وضعیّت  تثبیت شدۀ موجود کرد. باید با اعمال سیاست های درست،کاری کرد که موقعیّت اجتماعی ازدست رفته شان انگیزه ای مهّم و ضروری دربازیافت دوبارۀ آن در تمامی عرصه های مختلف زندگانی تلقّی شود. وادار ساختن واجبار به قبول هرآنچه که در جامعه حاکم است زمینۀ بسیار مناسبی را برای تعیین خطّ ومرز و رشد و گسترش جدایی کلّیۀ مهاجرین فراهم می کند و باعث افزایش انگ ها وگفتارهای بیمارگونۀ کلیشه ای می شود. در آینده لازم است که سوئیس در اتّخاذ  تصمیم گیری های سیاسی خود در ارتباط  با مهاجرین و اکثریّت جامعه به مسائل و مشکلات موجود در هر دو طرف توجّه نماید تا بتواند با اتّخاذ سیاست های درست اقدامات مفیدی در جهت تضمین درازمدّت زندگی مسالمت آمیز همگان در کنار یکدیگر به انجام رساند.

ربکا اهرت ، مردم شناس و زبان شناس میباشد و تا سال ٢٠٠٤ استاد دانشگاه بازل درزمینۀ آموزش  بین فرهنگی    Interkulturell  و تحقیقات کاربردی در بارۀ مهاجرت  بوده و هم اکنون مسئول آموزش و تحقیقات در زمینه های تخصّصی مهاجرت  و اینتگراسیون می باشد. او همچنین رئیس دورۀ تحصیلی کارشناسی ارشد در رشتۀ مدیریّت      Diversity Managing  در دانشگاه لوتسرن Luzern می باشد.